Challenging in good ways, or, a recipe for disaster

ساخت وبلاگ

تقریبا دو بار لباس عوض کردم تا به ترکیب قابل قبولی از گرما و ظاهر رسیدم. برنامه این بود که برم ب س. یه بار از جلوش رد شدم. بیرون مردم نشسته بودن واسه خودشون. مثل اینکه تو یه خبرهایی بود. برگشتم توی ماشین نشستم. رادیو گوش کردم. فیسبوک خوندم. سوریه و منتظری و وزنه برداری المپیک. نمیدونستم برم خونه یا چی. گفتم چالش امشبت این باشه. برو تو. اصلا فقط برو دستشویی و برگرد. قبول. رفتم. سه چهار قدم وارد شدم. یه بند دیگه بود. درامز داشتن. جای سوزن انداختن نبود. یه دالون میون جمعیت بود اندازه همین سه چهار قدم که من اومده بودم. جو خیلی جدی بود. در حد لباس شب. شاید اگه چشمم به چهار تا جوون کژوال میفتاد میرفتم سمتشون و میموندم. ولی پیش نیومد. در جا صد و هشتاد درجه چرخیدم و برگشتم بیرون. بانسر دم در یه چیزی بهم گفت که نفهمیدم. گفتم این بند مورد علاقم نیست. یه شب دیگه میام. موقع بیرون رفتن فکر میکردم که چقدر بند خوبی بود.

رفتم و خونه رو دیدم. اتاق خواب کوچیک و بدون وسیله. نشیمن کوچیک. آلوده به کک. اجاره هم ماهی چهارصد و خورده ای چوق بیشتر از اینجا که هستم. گفتم باشه. قبلا هم میدونستم که میگم باشه. کایلی گفت همخونه شدن با کسی که ازش خوشت میاد نسخه فاجعه ست. گفتم میدونم. تجربه همخونه و هم اتاق شدن با بهترین دوست هام رو دارم و میدونم بیشتر موردها با دلخوری تموم میشه. به ز گفته بودم برام چالش خوبی داره و نصف منظورم همین بود. نصف دیگه هم پارانویا. این که ببینم چطور دوست داشتنی ترین آدم اطرافم رو توی ذهنم محکوم میکنم و ازش یه هیولا میسازم. این که با این روند مبارزه کنم. این که ببینم از توی معرکه بین عشق و منطق و پارانویا چی در میاد. کایلی پرسید اگه یه شب دیدی با یه مرد دیگه اومد خونه چکار میکنی؟ گفتم چیزی بروز نمیدم. چون میدونم اگه احساس ناراحتی ای باشه از سمت غریزه میاد. همونطور که هر پستاندار مذکری از وارد شدن یه مذکر دیگه به قلمروش ناراحت میشه. گفت اونجا قلمرو تو نیست. کایلی آدم باهوشی نیست. گرفتم خوابیدم.

سرریز های توله خرس...
ما را در سایت سرریز های توله خرس دنبال می کنید

برچسب : challenging in a good way,challenging good readers, نویسنده : myoverflowso بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 20:04