بلادی لانگ وان

ساخت وبلاگ

دیروز تا بالای مان.ولی. رفتم. پیاده. رفت و برگشت بیشتر از 17 کیلومتر شد. برگشتنی یه بستنی قیفی شکلاتی خریدم. مگنوم دوست داشتم ولی کلا دو دلار چل سنت پول همرام بود که به مگنم چهار پنچ دلاری نمیرسید. چرا کیف پول نبرده بودم؟ چون میدونستم تو راه وسوسه میشم و نمیخواستم هله هوله بخرم. پس چرا پول خرد باهام بود؟ خیر سرم این سکه ها تو کوله پشتیم بودن که بدمشون به نوازنده های خیابونی. ولی خب دیگه زیاد باسکر نمیبینم، و معیارام برای کمک کردن هم سخت گیرانه تر شدن: باید خوب بزنه یا بخونه، مذهبی نباشه، بکینگ ترک نداشته باشه، از استایلش خوشم بیاد و الخ. مطوئنم خود باسکرا اگه اینا رو بدونن یه پولی بهم میدن و میگن نخاستیم برادر. 

هفده کیلومتر. دو روز قبلش هم سی و شیش کیلومتر دوچرخه سواری رفت و برگشت تا شیفت کار داوطلبانه م، و چندین مورد دیگه که سر جمع حدود دویست کیلومتر شاید بشه توی این یه ماه خونه نشینی. میتونم این عدد و رقم ها رو توی فایل اکسل شرکت وارد کنم که از یکی از همکارا که در حمایت از بچه های سرطانی قراره توی یه مسابقه شرکت کنه حمایت کرده باشم. هدف بیست و چهار هزار کیلومتر دو یا پیاده روی یا دوچرخه سواری و صد هزارتا برپیه بین چند صد تا کارمند شرکت. برپی چیه؟ تمرین بدنی خوراک زندانی ها. از ایستاده به چمباتمه، چمباتمه به شنا، شنا به چمباتمه، و چمباتمه به پرش تو هوا. هر چی فکر کردم نتونستم بفهمم مشارکت من چه کمکی میکنه. ازه دیدم اگه مشارکت نکنم شاید بهتر هم باشه. چون سهم بقیه بیشتر میشه که واسه همه بهتره. یه سری استدلال جمع گریزانه و آنتی سوشال هم داشتم که فعلا بیخیال.  

این نوشته ویرایش نشده/د

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم شهریور ۱۴۰۰ساعت 12:14&nbsp توسط M  | 

سرریز های توله خرس...
ما را در سایت سرریز های توله خرس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myoverflowso بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 3:29