Quiet، داستانی برای رولینگ استونز

ساخت وبلاگ

دو روز پیش باهاش آشنا شدم. دیشب همه صحنه هاش رو توی یک ویدئوی یک ساعته دیدم. مثل یه فیلم سینمایی. بهتر از فیلم سینمایی، چون احساس نمیکردم رسالت و مسئولیتی روی دوشم هست. کاری که میکردم چیپ ترین حرکت ممکن بود و وبلاگ برای کلمه همین نگرانی ای از درک نکردن و ارتباط مناسب بر قرار نکردن با محتوا نداشتم. وقتی از چیزی انتظاری نداشته باشی، یعنی انتظار صفر، کوچکترین نتیجه ای یک دستاورد بی نهایت بزرگ به حسب میاد، و این اتفاقی بود که افتاد. 

امروز بیشتر وقت داشتم به کوایت فکر میکردم. به خشونت ظریفش، به منحنی زندگیش ، نگاه تشنه خشحالیش،و ... . مسخره ست، ولی حتی به این فکر میکنم که اون لحظه که خم میشه که از بین دو تا صندلی به اینسترومنت هلیکوپتر نگاه کنه چی توی ذهنش میگذره. 

بیشتر توی ذهنم بود. ولی فعلا همین.

سرریز های توله خرس...
ما را در سایت سرریز های توله خرس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myoverflowso بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 15:39