زمان و زندگی سیاه، کشدار و چسبنده شده. مثل یک گودال پر از غیر توی گرمای وسط تابستون. مسئله اصلی اما پیچیده و چند بعدی بودن وضعیت هستش. تحلیل مشکل به صورت خطی و یک بعدی و پیدا کردن ریشه و بهبود وضعیت با تغییر یکی دو تا پارامتر ممکن نیست. و متاسفانه از مدرسه و دانشگاه چیزی جز این روشهای سرراست یاد نگرفتم. یادم باشه تو زندگی بعدی، زندگی کردن رو یاد بگیرم، نه فقط زنده بودن. + نوشته شده در شنبه پانزدهم اردیبهشت ۱۴۰۳ساعت 14:59  توسط M | بخوانید, ...ادامه مطلب
حرکت نقطه سیاهی روی میز توجهم را جلب میکند. صدمثانیه طول نمی کشد که بفهمم چیست. مورچه. این یکی طلایه است، گشت، اسکاوت، همینها که میروند و گشت میزنند و اگر چیزی پیدا کردند بقیه را هم خبر میکنند. سیم های روی میز را جابجا میکنم که دوباره ببینمش. قالب کوچک مانت را سر و ته میکنم و رویش می گذارم. دوست دارم بدانم که چقدر آن زیر دوام می آورد و وقتی میمیرد از چی میمیرد. گرسنگی؟ تشنگی؟ خفگی؟ ترس؟ تنهایی؟, ...ادامه مطلب